طلا و نقره‌کوبی

در طول تاریخ، فولاد یکی از فلزات محبوب و کاربردی نزد بشر بوده است. مشاهده ی مفاهیمی مربوط به فولاد در شعر و ادب فارسی نیز نشانه ای برای نمایش جایگاه این فلز نزد مردم به شمار می رود. اشیاء به جا مانده از دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی، گواهی بر رواج صنایع آهنی در ایران باستان است. بعد از ورود اسلام استفاده از فولاد گسترش بیشتری پیدا کرد. علاقه سلاطین و سرداران نظامی به اسلحه بهتر، فولاد را همچنان در صدر فلزات قرار داد و با گذشت زمان و دستیابی به معادن بیشتر، استفاده از فولاد در دوران صفویه از انحصار ارتش خارج شد و کاربرد آن از مرز شمشیر و کلاه‌خود و سپر فراتر رفت و در خدمت مذهب درآمد تا جایی که از آن برای ساختن درب مساجد، اماکن متبرکه، دستگیره، کوبه و دیگر لوازم مذهبی مربوطه استفاده شد. سپس در همان دوران، از فولاد برای ساخت یراق آلات سوارکاری، لوازم منزل و وسایل شخصی بهره برداری شد و همین ترویچ گسترده ی فولاد بین مردم باعث شد تا فولاد سخت توسط دستان هنرمندان ایرانی آب دیده شده و از آن برای ساخت احجام فلزی که بر زیبایی محیط می افزود استفاده شود. معمولا این مجسمه های فولادی نمادی از یک مفهوم و یا نشانگر علایق هنرمند سازنده ی آن بوده است. کم کم بعد از رواج استفاده از این لوازم فولادی، مردم تمایل پیدا کردند تا ملزومات متمایز تری از دیگران داشته باشند تا از آن برای نمایش شأن و رتبه ی اجتماعی استفاده کنند، در این هنگام هنرمندان دست به کار شدند و با ابداع هنر طلاکوبی و نقره کوبی روی فولاد و مزین کردن آن به نقش و نگارهای طلایی و نقره ای روحی تازه در آن دمیدند. این هنر به دو سبک ایرانی و افغانستانی اجرا می¬شود و در حوالی همین جغرافیا نیز فراگیر بوده است که به نام¬های زرکوبی و مطلاکاری نیز شناخته می شود.